١/١۶ کتاب The hundred year marathon به موضوع بلندپروازی چین در تبدیل شدن به یک هژمونی و قدرت برتری جهانی میپردازد. صد سال به برنامه آنها در تحقق این هدف در صدمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست در سال ١٩۴٩ اشاره دارد، ماراتن نیز نمادی است از حرکت آرام و مستمر.
٢/١۶ نویسنده خود از سال ١٩٧٣ در موقعیتهای مختلف دولتی به مطالعه کشور چین پرداخته و از نزدیک شاهد تحولات رفتار آمریکا با چین بوده. از دید او ارزیابی غلط از چین و برنامه نهایی آن، بزرگترین اشتباه دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در تاریخ است.
٣/١۶ کتاب با روایت از مراسم عجیب تقدیر از هنرمندان چینی و انفجار نمادین درخت کریسمس در واشنگتن آغاز میشود. سای، هنرمند چینی که جایزه را دریافت کرد یکی از هنرمندان بسیار محبوب به ویژه در میان ملیگرایان بود. این ملیگرایان و تندروهای چینی به عقاب معروفند.
۴/ بسیاری از افراد رده بالای حکومت چین جزو همین دسته قرار میگیرند، و از دید نویسنده مغز متفکر چین به شمار میروند؛ گروهی که منتظر رکود آمریکا و خیزش دوباره چین هستند. استراتژی اصلی آنها نیز استفاده مخفیانه از نقطه قوت حریف علیه خودش است.
۵/ برای مثال از درک اشتباه چین، جنگ کره را مثال میزند که در سال ١٩۵٠ چین به آمریکا هشدار داد که به سربازان چینی نزدیک نشوند، در نوامبر همان سال درگیری مستقیم ١٣هزار سرباز آمریکایی کشته شدند که مثالی بود از درک غلط آمریکاییها.
۶/ از دید نویسنده آمریکا همچنین تخمینی اشتباه از روابط چین و شوروی و اختلاف بین آنها داشت، و از همه مهمتر علت و ریشه آن اختلافها. از همین رو به اشتباه درهای خود را به روی چین گشود.
٧/١۶ نویسنده معتقد است که برای نیم قرن گذشته آمریکاییها در درک زبان چینی نیز ناتوان بودند. زبان چینی الفبا ندارد و هر کلمه از ترکیب دیگر کلمههای کوچکتر ساخته میشود. نحوه بیان کلمه نیز بسیار پیچیده است. به این صورت که هر کلمه بسته به تلفظ آن میتواند ۴ معنی متفاوت داشته باشد.
٨/١۶ 'ما' به معنی مادر، اسب، بیحسی، و مسخره کردن است. انگلیسی ١٠هزار هجا و چینی تنها ۴٠٠ هجا دارد. به همین دلیل بسیاری از کلمات در چینی تلفظ مشابهی دارند. زبانی که همانند یک کد مخفی، رمزنگاری شده و قابل تفسیر است. در دولت نیکسون در سال ١٩٧١ کمکهای آمریکا به سمت چین روانه شد،
٩/١۶کمکهایی سازنده و مستمر برای رشد چین. دموکرات و جمهوریخواه علیرغم اختلاف در سیاست خارجی، بر سر کمک به چین همنظر بودند. خود نویسنده نیز جزو افراد دولتی مشوق این برنامه بود. با این امید که کمک به یک دولت ضعیف در چین میتواند به تبدیل آن به یک حکومت دموکراتیک و صلحجو کمک کند.
١٠/١۶ نویسنده اذعان میکند که تمام پیشفرضهای آنها به شکل خطرناکی غلط بود. مفروضات غلط چه بود: ١. روابط خوب منجر به همکاری بین آمریکا و چین میشود. رویایی که طی ۴دهه قبل هرگز محقق نشده. روابط خارجی چین با دوستان و دشمنان آمریکا نظیر ایران و کرهشمالی گواه این مسأله است.
١١/١۶ دو: چین به تدریج به سمت دموکراسی حرکت خواهد کرد. آنچه در چین امروز دیده میشود نوعی از کاپیتالیسم اقتدارگرا است. ٣. چین و ملت آن شکننده و در آستانه فروپاشی هستند. در سفر به این کشور و دیدار با مسوولان چینی، برداشت نویسنده از چین همیشه یک حکومت و ملتی ضعیف بود.
١٢/ تا جایی که در ابتدای قرن ٢١ام نگرانی از فروپاشی چین وجود داشت. اما رشد اقتصادی مداوم، آن را به یک قدرت بزرگ تبدیل کرده. ۴. چین میخواهد مانند آمریکا باشد. تصور آمریکا این بود که همه کشورها تمایل به مدل آمریکایی دارند. حمله به عراق و افغانستان خروجی این جهانبینی نادرست بود.
١٣/١۶ استراتژی چینیها بر خلاف فرهنگ آمریکایی که به درگیری مستقیم و انتقال بیپرده معنا استوار است، از تسو تا مائو بر فریب، پنهانکاری، و درگیری غیرمستقیم تکیه دارد. روش بسیاری از قهرمانان حماسههای چینی نیز فریب و پنهانکاری تا لحظه آخر و زدن ضربه نهایی است.
١۶/١۴ هنرمندان چینی نیز بر معنای پنهان در آثارشان تاکید زیادی دارند. ۵. عقابهای چینی ضعیف و در اقلیت هستند. نویسنده در دهه ٩٠ از طرف CIA مسئول بررسی نیت و اهداف بلند مدت چین شد. رهبران چین همیشه به دنیا اطمینان میدادند که نیتی برای قدرت جهانی شدن ندارند.
١۶/١۵ برخی از اروپاییها به چینیهای غربگرا و میانهرو اعتقاد داشتند که میتوانند بر صحنه سیاست چین تاثیر گذار باشند. نویسنده اعتراف میکند که بعد از دههها مطالعه چین به این نتیجه رسیده که تندروها اصلا در حاشیه نیستند و بلکه در متن امور قرار دارند.
١۶/١۶ نویسنده پی برد که حتی برخی از دوستان چینی او که وانمود میکردند علاقهمند به فرهنگ غربی هستند، سالها او را فریب دادند. این نوشته از بخشهای ابتدایی کتاب بود، شاید ادامه پیدا کرد.